Sunday, January 08, 2006

ترعه سوئز (suez canal)

ترعه سوئز (suez canal)

ترعه سوئز مهمترين راه دريايي در دوران هخامنشيان وهمچنين طي بسياري از قرون اعصار، حفر راه آبي قابل كشتيراني بين درياي احمر ومديترانه است كه افتخار آن براي هميشه از آن ايران وشاهنشاه بزرگ آن داريوش كبير خواهد بود. دركتاب (( تمدن هخامنشي )) چگونگي حفر ترعه وكتيبه هاي مربوط به آن بدين شرح آمده است:
حفر ترعه اي كه درياي احمر را از راه آبي رود نيل به درياي مغرب متصل مي ساخته وباز كردن اين راه مهم دريايي يكي از شاهكارهاي داريوش بزرگ است،كه علاقه وبصيرت فراوان او با ايجاد راههاي سهل و كوتاه دريايي وتوسعه اموربازرگاني واتصال قسمتهاي مختلف شاهنشاهي ، عظمت وقدرت امپراتوري بزرگ هخامنشي را تضمين مي كرد. البته ترعه اي كه داريوش حفر كرد با ترعه كنوني كه در سال 1869 توسط مون فرديناند دولسپسMon Ferdinand Delespes حفر شد و به اتمام رسيد ، كمي اختلاف دارد ، زيرا ترعه كنوني از پورت سعيد شروع وبه خليج سوئز منتهي مي شود ، در حاليكه ترعه داريوش كبير ازقدري بالاتر از بوباستيس Bubastis شروع شده وبه رود نيل مي پيوست پس از عبور از وادي توميلت Tumilat در نزديكي سوئز به درياي احمر ملحق مي شد. آنچه از گفته هاي مورخين قديم بر مي آيد چنين است:
از دوره سلطنت ميانه مصر ( 1788 – 2160 ق. م ) ترعه ی بينبوباستيس ( يكي از شاخه هاي درياي نيل) ودرياي سرخ شبيه به آنچه داريوش حفر كرده بود ، گويا در حدود 1300 سال پيش از ميلاد مسيح توسط يكي از فراعنه مصر معاصر حضرت موسي عليه السلام حفر مي شود. ولي گل ولاي آنرا بتدريج پر مي سازد. بعد نخائو Nechao فرعون مصر در اواخر سده هفتم قبل از ميلاد (609 پ م) مجدداً به اين خيال مي افتد ودستور پاك كردن وحفر مجدد آنرا مي دهد. ليكن بنا به گفته (ديودر) سيسيلي ، مصريان به تصور آنكه اگر اين راه باز شود آب درياي سرخ مصر را فرا خواهد گرفت كانال را پر مي كنند وعمليات حفاري بلااقدام مي ماند. هرودوت علت عدم توفيق نخائو را در حفر كانال ، خبر وقوع سوئي را نوشته كه كاهنان پيش بيني كرده بودند ، ولي " ديودور" علت را چنين ذكر كرده است وتصور كردند كه مهندسين درحين عمل متوجه شدند كه سطح بحر احمر بلندتر از دلتاي نيل ومصر است و تصور كردند كه چنانچه اين راه باز شود آب شور رود نيل ، مصر را در خود غرق خواهد كرد ، بعضي نيز علت متوقف ماندن كار را هزينه زيادي كه حفر كانال در برداشته ، نوشته اند. پس از آنكه درزمان كمبوجيه سال 525 پيش ازميلاد مصر، ضميمه شاهنشاهي هخامنشي گرديد ، هنگام پادشاهي داريوش بزرگ به موازت ساير كارها ي اساسي از دو لحاظ حفر اين كانال و احداث اين راه دريايي كوتاه و آسان نظر شهريار سياستمدار وكاردان هخامنشي را به خود جلب كرد. يكي از نظر لشكر كشي تا نيروي دريايي ايران بتواند به سهولت از كرانه هاي خليج فارس وبحر عمان و اقيانوس هند به كرانه هاي درياي مديترانه وبحر اسود وآسياي صغير و بحر الجزاير برسد. ديگر از نظر اقتصادي و حمل كالاهاي فراوان بازرگاني مصر به ساير كشورهاي تابعه هخامنشي. زيرا مصر علاوه بر اينكه خود مال التجاره زيادي داشت كه بايد به ساير كشورهاي شاهنشاهي حمل مي شد , چون سر راه آفريقا قرار گرفته بود , انبار كالاهاي حبشي وسوداني شده بود كه حمل آن براي رفع نيازمنديهاي ساير قطعات اين دولت پهناور لازم بود*. بنابراين پيوستن اين راه دريايي فوق العاده ضروري وسودمند تشخيص داده شد . وتوهم اينكه آب درياي احمر مصر را غرق خواهد كرد ,با دلائل دانشمندان ايراني از فكر مصريان خارج گرديد. قبل از احداث اين راه دريايي از راه خليج فارس و فرات به سوريه و از آنجا يا از شهر "صور" توسط كشتي ، يا از راه فلسطين وشبه جزيره سينا به مصر ميرفته اند . راه دومي چون از كوير بي آب وعلف مي گذشت بواسطه فقدان آب باعث زحمت مسافرين و كاروانها بود ، و حتماً بايستي مقدار آب كافي براي وقتي كه از كوير مي گذرند همراه داشته باشند واين البته مشكل ومستلزم ناراحتي هايي بود. اما كمبوجيه براي فتح مصر از همين راه رفت.
در كتيبه هاي سومري واكدي مربوطه به هزاره سوم پيش از ميلاد ازارتباط دريايي بين النهرين با ديلمون dilmun و مغان mogan (مغان را برخي عمان امروزي دانسته اند كه صادر كننده سنگهاي سياهي جهت ساخت مجسمه خدايان سومرواكد بوده است) وملوخه يادي شده و در كتيبه لاگاش مربوط به زمان شول ژي Shoulgi حدود (2263-2310 پ .م) از كشتي سازان مغان ذكري رفته است .
كشتيهاي بازرگاني كشورهاي تابعه شاهنشاهي هخامنشي در زمان داريوش بزرگ علاوه برناوهاي سرباز بر درياها ورودها بطور فراوان در رفت وآمد بوده است- کشتيهاي بزرگ به ظرفيت 300 تا 500 تن مخصوص عبور از درياها وكشتيهاي كوچك براي عبور از رودها مثل دجله وفرات وسند ونيل از 100 تا 200 تن ظرفيت داشته است.
داريوش كبير با توجه به اهميت راههاي دريايي ، مخصوصا ًاين راه در اواخر سده ششم پيش از ميلاد ، دستور حفر ترعه را صادر كرد وبيادبود اين كار بزرگ و پرارزش لوحه اي سنگي با خطوط ميخي ، پارسي ، بابلي ، مصري ، عيلامي در آنجا نصب كرد كه در سال 1866 ميلادي در شلوف الترا به 33 كيلومتري كانال ، كمي بطرف غرب ترعه امروزي بدست آمد. روي اين لوحه سنگي نقش دو نفر حجاري شده و در وسط آن اسم داريوش به چشم مي خورد . طرف دست راست كتيبه اي بدين شرح كشف شده است : بخط فارسي 6سطر – عيلامي 4 سطر – بابلي 3 سطر – وكتيبه ديگري حاوي اطلاعاتي راجع به حفر كانال با متن فارسي در 12 سطر وجود دارد كه زير آن عيلامي است وهفت سطر آن بيشتر سالم نمانده است و بقيه با متن بابلي كه شايد زير عيلامي بوده ، احتمالاً از بين رفته است . از طرف ديگر لوح كتيبه مفصل تري بخط وزبان مصري نقش شده ... مفاد ترجمه بشرح زير مي باشد:

بند اول "خداي بزرگي است اهورا مزدا كه اين سرزمين را آفريده ، كه آسمان را آفريده ، كه بشر را آفريده ، كه خوشي را به بشر داده ، كه داريوش را شاه كرده ، كه داريوش را به شاهي رسانده كه بزرگ است واسبان ومردان خوب دارد."
بند دوم " منم داريوش شاه ، شاه شاهان ، شاه كشورهائيكه از تمام نژادها مسكون است ، شاه اين سرزمين بزرگ تا آن دورها ، پسر ويشتاسب هخامنشي "
بند سوم " من پارسي هستم . بهمراهي پارسيان مصر را گرفتم . امر كردم اين كانال را بكنند .از (پي رو ) نيل كه از مصر جاري است تا دريائيكه از پارس بدان روند اين ترعه كنده شد .چنانكه فرمان دادم كشتيها از مصر بوسيله اين كانال بسوي پارس روانه شدند ، چنانكه اراده من بود ."
نوشته ديگر فقط نام داريوش را بر خود دارد ، ولي كتيبه بعدي حاوي عباراتي است بدين مضمون : "من هستم داريوش شاه ،شاه شاهان ، شاه كشورهائيكه از تمام نژادها مسكون است .شاه اين سرزمين بزرگ تا آن دورها ، پسر ويشتاسب هخامنشي ."
در كتيبه مصري نقش درايوش مانند فراعنه مصر تزئين شده .صورت او زيرقرص آفتاب بالدار خدايان دو نيمه نيل است ودو قسمت مصر اوليا وسفلا را در زير اسم بهم اتصال داده اند و اسامي كشورهايي كه تاج داريوش (به مصري آن تريوش ) بوده اند ،نوشته شده وبدينوسيله خواسته اند بنمايانند ، كه داريوش از فراعنه سلسله هيجدهم كه مقتدرترين سلسله مصر بشمار مي روند ، برتر بوده است . متأسفانه نام بعضي از كشورها كه ممكن بود ترديدي را كه در زمينه بعضي از اسامي كتيبه نقش رستم وجود دارد ، مرتفع سازد حك شده است وخوانده نمي شود .
نمايندگان كشورهاي تابعه دراين نقوش زانو بزمين زده اند و درحال كرنش وخضوعند . و همانطور كه در نقوش آرامگاههاي شاهان منظور شده ، مقام اول را پارسيها وبعد ماديها ودر مرحله آخر اسكاها دارند . كتيبه به همان فرم واصول فراعنه مصر نوشته شده وعباراتي از آن بشرح زير است :" آن تريوش (داريوش) كه زاده الهه نيت ( مادر خدايان مصري ) خانم سائيس است .انجام داد تمام چيزهايي را كه خداوند آغاز كرد . آقاي همه چيز كه قرص آفتاب را احاطه كرده است ، وقتي كه در شكم مادر قرار داشت وهنوز بزمين نيامده بود ، نيت او را پسر خود داشت ... امر كرد به او ... دست خود را با كمال بسوي او برد تا دشمنان او را برافكند . چنانكه از براي پسر خود
(زاده نيت خداي آفتاب درخشنده ) كرد ...او قوي شوكت است . او دشمنان خود را در تمام ممالك ناود مي كند . شاه مصر عليا وسفلي آتريوش كه الي الابد پاينده است ، شاهنشاه بزرگ پسر ويشتاسب هخامنشي ، او پسر اوست (يعني پسر نيت است ) قوي وجهانگير است . تمام بيگانگان با هداياي خود رو به او مي آورند وبراي او كار مي كنند ..."
كتيبه ازاينجا ببعد ضايع ومحكوك شده است , فقط كلماتي كه از آن خواناست مي رساند كه داريوش دانشمندان وحكماي مصر را به حضور پذيرفته واز آنها پرسشهائي كرده است.
اسم كوروش نيز در اين كتيبه است, ولي در شكلِ بيضي نيست. زيرا فقط نام شاهان مصر را دربيضي مي گذاشته اند . ضمن كشورهاي تابع شاهنشاه هخامنشي صحبت از كشوري است بنام ((شيا)) كه محققين تصور كرده اندكه همان ((سبا)) باشد واز كشتيهائي كه بايد براي تحقيقات به درياها برود نيز ذكري شده است .
بطور كلي 117 نوشته مصري مربوط به دوران پادشاهي هخامنشيها بر مصر وروي سنگ ولوح ومهر ومهره وظروف سنگي وفلزي به خط قديم مصر (هيروگليف) پيدا شده است. قسمت بسيار جالب در اين كتيبه ها اين است كه هر جا از شاهان هخامنشي وكشورهاي آريايي تابعه شاهنشاهي نامي برده شده , بجاي علامت حرف (را ء) معمولي خود ، اكثراً حرف راء در اين اسماء را بصورت شير نشسته اي نقش كرده اند واين تغيير علامت نسبت بحرف ((راء)) فقط براي نام پادشاهان وملل آريايي از قبيل هريو (هرات) هرخواني (رخج) زرنگ (سيستان) خوارزم – باختري- ارمينا- پارس به چشم مي خورد . ودرقسمت نام پادشاهان در سالهايي كه كشور مصر منقلب شده وسر از اطاعت ايرانيها پيچيده بود , اين تغيير حرف ((راء)) رعايت نشده است وآنرا بصورت اصلي خود نوشته اند . دقت وبررسي كافي در اين تغيير علامت - يعني شير نشسته بجاي علامت معمولي راء بر محققين معلوم داشته است كه در دنياي باستان شير را مظهر ونمودار ايران وايراني واز مختصات وعظمت آنها مي دانسته اند.
در كتيبه هاي مصري نام شش تن از شهرياران هخامنشي ؛ كوروش كبير – كمبوجيه- داريوش اول - خشايارشاه - اردشير اول و اردشير دوم و اردشير سوم تا كنون ديده شده است.
هرودوت ضمن توصيف اين كانال مي نويسد: ((حفر ترعه سوئزبوسيله متي اول (1298-1318-ق.م) آغاز شد. رامسس دوم (1232-298-ق.م) ونخائوا (594-609ق.م) آنرا ادامه دادند وداريوش كارآنرا تمام كرد. طول اين ترعه بمسافت چهار روز راه است ويكصد وبيست هزار نفر كارگر مصري در عهد نخائو پسر پسامتيك براي حفر آن كار مي كرده اند . ودر جاي ديگر مي گويد : "نخائو ترعه راكند ، ولي موفق به اتمام آن نشد وداريوش شاهنشاه ايران آنرا تمام كرد". استرابو مي نويسد: "ترعه سوئز بدواً بوسيله سزسزيس كنده شده."
عرض ترعه قبل از داريوش بحدي بود كه دو ناو كه هر كدام سه دسته پاروزن داشته اند ، پهلو به پهلو از آن ميگذشته اند وطولش ازبوباستيس تا درياي سرخ چهار روز راه بوده است . پشوتن جي.پ.ب. لسارا نويسنده كتاب " ايران واهميت آن در ترقي وتمدن بشر" راجع به اين كتيبه چنين توضيح مي دهد : يك كتيبه در سال1799 بوسيله ((م. رزير M.ROZIERRE در شمال سوئز وكتيبه ديگري بوسيله ((ديو بليزر)) M.DERILLIERS بدست آمد وبعد در مارس 1866 در ضمن حفر ترعه كنوني ((م. چارلس دولسپس CHARLESDE LESPES پسر فرديناند دولسپس )) ستوني ديگر بدست آورده ودرژوئن 1866 دو كتيبه ديگر در سرپيوم SERAPIOMM وشلوف الترا به فرزندش دستور داد اين كانال را پاك و لاروبي كنند.
ترعه اي نيز كه خشايارشاه در دامنه كوه اتس ATTOS كرانه بحر الجزاير حفر كرد ، بنوبه خود يكي از كارهاي برجسته ومهم مهندسي قرن پنجم پيش از ميلاد بوده است.شبه جزيره اتس شرقي ترين نقطه شبه جزيره كالسيديس KALEIDICE است وترعه خشايار شاه در راس آن از شمال به جنوب قرار گرفته و در همين كوه است كه زمان بوزانتي صومعه اي ساخته شده وجنبه تقدس پيدا نموده است.
چون كشتيراني در اين شبه جزيره پر مخاطره بود ، خشايارشاه هنگام لشكركشي به يونان براي حفظ ناوگان خود دستور حفر اين ترعه را داد و بر حسب نوشته مورخين حفر آن سه سال بطول انجاميد . طول ترعه درحدود 2200 متر وعرض آن 90 متر وعمق آن ازدو تا هشت متر بوده است وبطوريكه نوشته اند آثار آن چندي پيش كاملاً مشهود بوده است وبازمانده آنرا پرولاكا PROULAKA مي نامند.
مهندس سازنده اين كانال ارتاخه ARTAKHO از نجيبان هخامنشي و بر حسب گفته هرودت ، اين سردار نامي پارسي ازحيث اندام از تمام پارسيها بلندتر بوده و اندازه قد او به پنج ذرع و چهارانگشت كم مي رسيده است و صدائي بسيار رسا داشته و مرگ او بر خشايارشاه بسيار گران و ناگوار آمده است ، چنانكه امر كرده جنازه وي را با تشريفات وشكوه فراواني دفن كنند ، نزديك اين ترعه برجستگي قبر مانندي است كه تصور كرده اند شايد بقاياي قبر ارتاخه باشد كه به امر خشايارشاه همانجا دفن شده است.
مورخان وصاحب نظران حفر اين ترعه را كه متاسفانه تا كنون كمتر در باره آن صحبت شده است ، يكي از كارهاي مهندسي برجسته قرن پنجم قبل از ميلاد ميدانند . در اطراف شبه جزيره كوهستاني اتوس ATHOUS كه ترعه در آن حفر شده كشتيراني به اندازه اي خطرناك است كه جان دريانوردان را به مخاطره مي افكند . لذا آن پادشاه بزرگ براي تآمين سلامت ناوگان خود فرمان داد اين ترعه را حفر كنند ، هرودوت جزئيات اين اقدام بزرگ راشرح داده ونوشته است :
دو نفر ايراني بنام بوبارس BOBARS پسر مكابازوس MEJABAZOوارتاخايس ARTACHAIES پسر ارتايوس ARTAIOS مامور انجام اين كار شدند . ارتاخايس نزد شاهنشاه مقرب ترين نزديكان بود و نيز چنانكه اشاره شد بلندترين ايراني (به ارتفاع هشت پا)به شمار مي رفت . اما او ضمن انجام كار ويا كمي پس از آن در گذشت و شاه و ارتش براي او مراسم سوگواري برپا كردند و تشيع جنازه ودفن او با شكوه تمام انجام شد . بنا به گفته هرودوت طول اين برزخ 2500 يارد است و آثار آن را هنوز مي توان ديد , يا صد سال پيش [زمان نوشتن تاريخ هرودوت ] مي توانسته اند ببينند اين ترعه از يك رشته حوضچه هايي تشكيل مي شده كه از دوتا هشت پا عمق و از شصت تا نود پا پهنا داشته اند ، و آنرا در ميان بستري از سنگهاي شني و آهكي عهد سوم حفر كرده بودند ، وبه احتمال قوي در عميق ترين نقطه پيش از شصت پا باسطح طبيعي زمين فاصله نداشته است واين سطح خاك در بلندترين نقطه ارتعاش از سطح دريا زيادتر از پنجاه پا نيست . دونويسنده ديگر ولزWELLES و هو hOW معتقدند كه عمل حفاري نسبتاً آسان بوده است وبنابراين مقايسه ايكه استين ASTIN از اين ترعه با ترعهء كورنيست كه در آن به طول يك ميل مسير سنگي است و زمين دويست وپنجاه وپنج پا از سطح دريا ارتفاع دارد بعمل آورده گمراه كننده است . باز مانده اين ترعه را امروز Provulak مي نامند (مشق ازكلمه (PROAULAX براي اينكه بين كانال وترعه حفاري شده خشايارشاه وترعه اي كه نخو Necho در سال 609 حفركرده ، اشتباهي روي ندهد ، ناچار به توضيح مختصري دراين باره هستيم :
((نخو )) فرزند ((پسافنيك )) در609 قبل از ميلاد ، به جاي پدر به سلطنت بيست و پنجمين سلسله سلاطين مصر(يا سلسله حبشي)رسيد . نخستين اقدامي كه به او نسبت مي دهند حفرترعه اي است كه رود نيل را به بحر احمر متصل مي ساخت . قبلاً ((..در دوره سلطنت ميانه مصر(1788-216 ) ترعه اي ميان بوباستيس Bubastis واقع در يكي از شاخه هاي نيل ودرياچه تمساح حفر شده بود ، نخو دوباره به حفر اين ترعه پرداخت و آنرا تا درياچه تلخ وخليج سوئز (بحرالقلزم )امتداد داد ، عرض اين ترعه به اندازه اي بود كه دوكشتي كه هر يك سه رديف پاروزن داشتند با راحتي از آن مي گذشتنند وطول آن از بوباستيس تا دريا چهار روز راه بود ....) هرودوت كه بيشتر اطلاعات ما در اين زمينه از كتاب اوست نقل مي كند كه ((000ر120 نفر مصري بر سر اين كار تلف شدند و پيش از آنكه كارترعه تمام شود و عمل حفاري متوقف گرديد . بروايت هرودوت متوقف ماندن كار آن بود كه كاهنان خبر حادثه بدي را كه از طرف بربريان پيش خواهد آمد به پادشاه رسانيدند ، بروايت ديودوردس سيسيلي (2-1 ق.م ) علت متوقف ماندن كار آن بود كه مهندسان ((نخو)) دريافتند كه سطح احمر بلندتر از دلتاي نيل است واين ترس پيش آمد كه مبادا طوفان آب شور تمام مصر را فرا گيرد وشايد هم دليلي قطعي پيش آمدن مشكلات فني وزياد شدن هزينه ومصارف كار بوده باشد . اين ترعه را صد سال بعد داريوش كبير(پادشاه ايران ومصر 586-521 ) به اتمام رسانيد , ولي اين افتخار براي ((نخو)) باقي است كه به ضرورت چنين راهي ميان بحر احمر ومديترانه پي برده بود, واگر فرصت آنرا يافته بود كه اين كار بزرگ را به پايان رساند بي اندازه مايه آباداني و ترقي كشور خويش مي شد ولي افسوس كه نتوانست چنين كند . وبر سر اين كار و آزمندي ، همسايگان خويش را بر انگيخت وجان خود را در آن راه از دست داد.
* تمدن هخامنش ، اثر سامي ،ص 180
گردآوري: محمد وافري
منابع : دريانوردي ايرانيان،تمدن هخامنشي
مولف: زنده ياد اسماعيل رائين، سامي

1 Comments:

At 6:04 AM, Anonymous Anonymous said...

test

 

Post a Comment

<< Home