تاريخچه دريانوردي درعهد قاجاريه (داستان كشتي پرسپوليس)
درشرایط کنونی، مجال این فصلنامه فرصتی است مناسب برای نگاهی دوباره به تاریخ دریایی و دریانوردی کشور، مناسب دیدم تا به بهانه دوباره خوانی رخدادهای تاریخ دریایی کشور در دو قرن اخیر یکبار دیگر اهمیت جایگاه ویژه کشورعزیزمان در منطقه را بررسی نماییم و آنچه را که استعمار در طول دو قرن با استفاده از بی کفایتی پادشاهان و امرای وقت به قصد عدم دستیابی ایرانیان به صنعت دریانوردی مدرن بر این مرز و بوم روا داشته است، را مورد بازبینی قرار داده و ره توشه راهمان نماییم.
پس از مرگ کریمخان زند، که در حقیقت پایان دوره اقتدار سلسله زندیه است تا مدتی ایالات و ولایات ایران دستخوش آشوب و هرج ومرج است. هر منطقه بدست یکی از امرای کوچک اداره می شد طبعا کار تشکیل نیروی دریایی تحت الشعاع زد و خوردهای داخلی قرارگرفته است . آقا محمد خان قاجار رییس ایل قاجار دشمنان خود را یکی پس از دیگری سرکوب می کند . ساختن مناره از سرهای بریده و در آوردن چشم از اهالی یک شهر و ... از اعمال عادی او است، اما موضوع تشکیل نیروی دریایی در شرایطی که همه دنیای متمدن آنروز چشم به خلیج فارس و سواحل جنوبی ایران دوخته است به هیچ وجه مطرح نیست.
پس از این تا دوران فتحعلی شاه هیچ سندی دال بر لزوم فعالیتهای دریایی جز اندکی در حوزه دریای خزر دیده نمی شود، تا اینکه به همین منظور چند تن از صاحبان کشتیهای ترکمن با سفاین خود به بندر گز آمدند تا حسین قلی خان والی استرآباد برادر آقا محمدخان آنها را ببیند و خریداری نماید و آن کشتی ها را پایه نیروی دریایی خود قرار دهد . این نیاز نه از روی درک اهمیت وجود یک نیروی دریایی مقتدر، بلکه جهت کنترل بر ترکمن های در خلیج قره بغاز و کشتی های تجاری آنان که محلی مناسب در مواقع ضروری برای فرار ترکمنان بود، مورد نظر قرار گرفت. .موقعی که حسین قلی خان وارد بندر گز شد یک کشتی بازرگانی هم که از شمال دریای مازندران می آمد، وارد بندر گز گردید و لنگر انداخت . مسافرین کشتی اجازه خواستنند که قدم به خشکی بگذارند و یکی از مسافرین که قدم به خشکی نهاد مردی بود باسم گریبایدف و ...، البته ماجرای گریبایدف خارج از بحث ماست.
آغاز سلطنت فتحعلیشاه ،در اوایل سال ( 1213ه-1797-م) همزمان با تسلط نیروهای استثمار گر انگلیس بر هندوستان بود . در همین زمان دولت فرانسه نیز دست اندازی به شرق را آغاز کرده و برای غلبه بر انگلیس قصد همکاری با ایران را داشت . البته علیرغم این سیاست دولت فرانسه در همین دوره اولین قرارداد استعماری – سیاسی توسط کاپیتان سرجان ملکم انگلیسی که در آن وقت وزیر هندوستان بود و با بودجه هنگفتی که ملکم هزینه نمود، با دولت فتحعلیشاه منعقد شد .
تا قبل از این معاهده ، انگلیسیها در خلیج فارس دارای هیچگونه حقوق و امتیاز سیاسی یا نظامی نبودند، ولی سرجان ملکم توانست با تردستی امتیازات مهمی را که در ظاهر بسیار ساده بود و تنها عنوان (( تعمیر کشتی )) داشت به نفع انگلستان بدولت ایران تحمیل کند.
اولین قرارداد سیاسی ایران و انگلیس که نقطه عطفی در تاریخ خلیج فارس بشمار می رود پس از حمد و تمجید از پروردگار و مدح ائمه اطهار و استشهاد چند آیه قرآن ، ذکر اوصاف پادشاه و صدر اعظم و تمجید از سرجان ملکم و ثنای پادشاه انگلیس و فرمانروای هندوستان، در پنج ماده تنظیم میشود و به امضای حاج محمد ابراهیم خان صدر اعظم و کاپیتان سرجان ملکم رسید که آغازی دردناک برای دست یازیدن استعمار به این منطقه مهم شده و تا بحال این نیت ادامه داشته است .
مفاد بسیار خفت باری در این معاهده عمدتا دریایی بچشم می خورد که از حوصله طرح در این فصلنامه خارج است، تنها به این نکته اشاره می کنیم که علاوه بر آنکه این معاهده دولت ایران را از ارتباط با دولت فرانسه باز می دارد، دست انگلیس برای هر گونه استقرار کشتی ، ساخت و ساز در بنادر، خرید فروش ملک در بنادر و شهرستانهای ایران بر طبق سلیقه انگلیسیها و ایجاد پایگاه در خلیج فارس باز نگاه می داشته است .
البته گفتنی است که انگلیسیها نه تنها به هیچ یک از اندک تعهدات خود عمل نکرده بلکه هنوز مرکب عهد نامه فوق خشک نشده بود ، که ایران را در برابر دشمن نیرومندی چون روسیه تنها گذاشتند و در مقابل به دشمنی که با ایران در حال جنگ بود مساعدت کردند در نتیجه قرارداد شوم گلستان 1228 به ایران تحمیل شد .
باید دانست که گسترش نفوذ انگلیس در ایران و خلیج فارس فارس به همین جا خاتمه نمی پذیرد، بلکه بار دیگر با دادن رشوه های بیشتر قرارداد دیگری را به ایران تحمیل کرده که مواد 7 و 9 آن مربوط به امور دریایی و دریانوردی در خلیج فارس بوده، اما فصل هفتم آن بسیار خواندنی و در رابطه با نیروی دریایی ایران و ساختن کشتی چنین است :
(( فصل هفتم - در صورتی که در سواحل دریای قلزم چوب و اسباب مهیا شود و شاهنشاه ایران خواهش فرماید، که در حوزه های بحر مزبور کشتی های جنگی بسازند، پادشاه ذیجاه انگلستان اجازت به معظم له داده و عملجات کشتی ساز و غیره از دارلسطنه لندن و هم از بمبی عطا فرمایند، که به خدمت شاهنشاه ایران و به خدمت مرجوعه مامور شوند و مواجب و اخراجات آن با سرکار پادشاه جمجاه ایران باشد و موافق قراری که با ایلچی دولت بهیه انگلیس داده خواهد شد )).
ذکر این نکته ضروری است، که بندهای این معاهده تنها دست انگلستان را برای جلوگیری از نفوذ روسیه به خلیج فارس باز گذاشته است و اگر چه در جای جای این معاهدات دولتها به حمایت از کشتی های یکدیگر متعهد شده اند، ولی واقعیت این است که تا دو دهه بعد از آن تاریخ ایران، براساس اسنادی همچون نامه مبسوط فریدون میرزا حکمران فارس به صدر اعظم وقت، گله از نداشتن یک بغله و یا ماشویه در عمان نموده و دخالتهای انگلستان در خارک را نتیجه نبود قوای بحریه و دریایی دانسته است.
اما مفاد این فصل نیز نه تنها به مورد عمل در نیامد، بلکه در عهد نامه دیگری که دو سال بعد باز به همان اساس بین ایران و انگلیس انعقاد یافت، از این ماده دیگر ذکری به میان نیامد از این پس رفته رفته زمام اختیار خلیج فارس و دریای مکران به دست انگلیسیها افتاد، زیرا در خلال سلطنت فتحعلیشاه، فرزند و ولیعهد او عباس میرزا که با آگاهی به فنون نظامی ارزش و اهمیت کشتی جنگی را کاملاً درک کرده بود، به فکر تهیه و تدارک یک ناوگان ایرانی افتاد. ولی با توجه به قراردادهای ایران و انگلستان طبعاً این کشتی ها باید از انگلیس تهیه می شد و عباس میرزا اعتقاد داشت فن کشتی سازی و یا کشتیرانی را به ملل دیگر مخصوصا به ایرانیان نخواهند آموخت، جمیز موریه در سفر نامه اول خود این چنین می نویسد :
((... هنگامی که به میرزای بزرگ - قائم مقام- پیشنهاد کردم ،که از انگلیس کتاب و یا هر چیز دیگری که مفید واقع شود و در رفع نواقص منظورهای ایشان کمکی باشد بخواهد. میرزای بزرگ گفت: که هیچ چیز بالاتر موجب خشنودی نایب السطنه او نخواهد بود، لیکن یک چیز که انگلیس از آموختن آن به ما مضایقه دارد، چنانچه به سایرین هم مضایقه کرده و آن فن کشتی سازی است ...)).
در خلال این اخبار دولت انگلستان ،با انعقاد قراردادهایی با شیوخ خلیج فارس و بستن معاهداتی در باره منع برده فروشی و نیز به وسیله اجرای نقشه برداری خلیج فارس و تعیین عمال و احداث چراغهای راهنما و برقراری ارتباط تلگرافی، حق نظارت کامل بر خلیج فارس و کلیه کشتیهایی را که در خلیج فارس را رفت و آمد می کردند ،توانست بدست بیاورد. از این پس رفته رفته، زمام اختیار خلیج فارس و دریای مکران به دست انگلستان افتاد.
در زمان ناصرالدبن شاه و بعد از جنگهای ایران و روسیه، به واسطه نزدیکی پایتخت به دریای خزر و تفوق نیروی دریایی روسیه، در این قسمت احساس نیاز برای یک نیروی دریایی قوی به وجود آمد و این امر توسط بانی اصلاحات مدرن ایران، امیر کبیر پیگیری شد. شخص امیر کبیر به لزوم ایجاد یک نیروی دریایی در خلیج فارس برای مبارزه با استعمار پیر نیز آگاه بود. دکتر فریدون آدمیت در همین باره ذکر
می نماید که :
((... جریانها و گزارش وقایع خلیح فارس نشان داده، که استدلالات و پافشاری امیر چقدر درست بوده است . زیرا چندی بعد با استیلای کامل انگلیس بر خلیج فارس بازرگانی ایران فلج شد و کشتیهای تجاری ایران به بهانه بازرسی به بنادر هندوستان منتقل شده و ماه ها در آنجا معطل می شدند و این امر باعث ورشگستگی بسیاری از تجار ایرانی شد و به تدریج کشتیهای تجاری شروع به استفاده از پرچم انگلستان نمودند...))
موضوع دیگری که گاه و بیگاه موجب ناراحتی امیر می شد، به رخ کشیدن نداشتن قوای دریایی در خلیج فارس توسط سفیر انگلستان بود. چنانکه در نامه ای به امیر کبیر می نویسد:
((... از آن جناب مجدداً سوال می نماید که اگر دولت روم که جهاز جنگی دارد، از بدر رفتن(دادن) این امتیازی که دولت انگلیس حالا از این دولت خواهش کرده است، نتیجه بد فهمیده است ؟
پس چگونه است که دولت ایران که هیچگونه اسباب بحری ندارد، ضرر از پذیرفتن این تکلیف ببرند؟...))
امیر اینگونه تفاخر فروشیهای بیگانگان را بر نمی کشید و بنابراین به مامور استخدام معلم در اروپا دستور داد که با هر دولتی که صلاح می داند وارد گفتگو شده و دو کشتی بخار که در خلیج فارس تحویل شوند، خریداری نمایند. در ثانی دستور خرید کشتی سوم نیزبه همین شخص داده شد.
اما با قتل امیر و ناتمام ماندن بسیاری از اقدامات وی ،این امر نیز ناتمام ماند با این حال این نیاز روز به روز بیشتر می گردید و با گزارشهایی که مامورین دولت از نواحی جنوبی به پایتخت می فرستادند، بیشتر و بیشتر احساس می گردید. به طور مثال فریدون میرزا حکمران فارس به صدر اعظم وقت می نویسد:
((... که جناب حاجی سلمه اله تعالی، در باب جزیره خارک و اختلال انگلیس و تفضیل حالات ... اگر از جزیره خارک بگذرند، یک وقتی می شود از بندر بوشهر و یا سایر بنادر حضرات انگلیس بیرون می آیند و همین که در خشکی راه پیدا کردند، مامن می سازند و اهل فارس را به ندادن تیول و مالیات تطمیع می کنند...
اگر بخواهند، امر بنادر درست مضبوط شود کل دولتها کشتی جنگی دارند، حتی امام مسقط و محمد علی پاشا. شما یک بغله و ماشویه در عمان ندارید، اسمش بحر العجم است ولیکن به هیچ وجه به شما مدخلیت ندارد. پارسال دو سه کشتی خوب می فروختند، به شما نوشتم، جواب غریب نوشتید. من هم سکوت کردم، امسال یک کشتی بسیار خوب که 24 توپ داشت ،به هفت هزار تومان می فروختند باز به شما نوشتم، جواب نیامد. این قسمت ها به حرف و امر مضبوط نمی شود، باید ایستادگی در کار کرد و پول خرج نمود و به خادم مرحمت و به خائن سیاست فرمود، تا امر مضبوط شود و الا حرف زدن وپیش نرفتن حاصلی ندارد...)).
و یا در نامه هایی که امرای مختلف می نویسند، پادشاه را به سبب نداشتن کشتی از دخالت در امور بحرین باز می دارند و یا در سند دیگری که از سرکشی شیخ بحرین دخالت کشتیهای انگلیسی است، باز هم نداشتن کشتی مناسب مانع اعمال حق مالکیت ایران بر بحرین می شود و قس علیهذا .
این عوامل باعث گردید، که دولت به فکر تهیه کشتی و کوتاه کردن دست انگلیسی ها بیفتد وبه این منظور به سفرای خود در لندن و استانبول دستور تحقیق را در مورد خرید و قیمت کشتی صادر کند، ولی به هر حال این طرح به مرحله عمل در نیامد. لرد کرزن در این باره می نویسد:
((... در سال 1865 پادشاه ایران به این خیال افتاد که یک دسته کشتی جنگی در خلیج فارس داشته باشد، که عبارت باشد از دوسه کشتی بخار و کارگران عرب و هندی و به ریاست یک افسر دریایی انگلیسی ، ولی دولت انگلیس از اجابت این امر سر زد.
زیرا می دانست مقصود اصلی از این کار دست اندازی به جزایر و صید گاههای مروارید بحرین در خلیج فارس است...)).
یا ماژور ژنرال سرهنری راولینسن در کتاب خود می گوید:
((... ما شاه ایران را به این امر تشویق نکردیم، زیرا می دانستیم نقشه های جاه طلبانه برای جزایر بحرین و سایر ولایات مستقل عربستان دارد، که ما با آنها هم عهدنامه های دوستی بسته بودیم و پیش بینی می کردیم، که وجود قوه قهریه ایران در دریایی که تا آن زمان کشتی های چندین دولت رقیب یکدیگر ،در آن آمد و شد دارند بیشتر باعث زحمت است تا انتظام ...))
ناصرالدین شاه در سال 1865 این پیشنهاد را به انگلستان کرد، ولی همان طوری که ذکر شد انگلیس از این امر ممانعت می نمود و پادشاه هوس باز قاجار این امر را نیز به فراموشی سپرد، تا حدود 15 سال بعد که به فکر وصول گمرک از جنوب و خطوط ساحلی افتاد و به لزوم کشتی جنگی در منطقه پی برد، به این واسطه با یکی از کمپانیهای آلمانی قراردادی برای خرید دو کشتی منعقد نمود، یکی از کشتیهای مذکور موسوم به پرسپولیس با حدود 600 تن ظرفیت، 450 اسب قوه بود و چهار لوله توپ کروپ داشت و در سال 1885 وارد بوشهر گردید و کشتی دیگر موسوم به شوش به صورت قطعات منفصله به خرمشهر فرستاده شد و در آنجا سوار و به کار انداخته شد.
پرسپولیس مامور مراقبت بنادر خلیح فارس گردید و شوش برای حمل و نقل مسافر و مال التجاره بر روی رود کارون به کار افتاد و تحت دستور حاکم خوزستان مشغول بکار شد. در واقع تذکرات مکرری که امرای ساحلی ایران به مرکز می فرستادند و همچنین دخالت و تسلط انگلیس و همچنین ادعای عثمانی و ورود نیروی دریایی این کشور به خلیج فارس یکی دیگر از انگیزه های ایران بود.
در واقع زمانی که والی بغداد از استانبول تقاضای کشتی جنگی نمود فوراً دو کشتی روانه خلیج فارس شد، ورود این دو کشتی مهمترین انگیزه تهیه کشتی های ایرانی بود . امیر نظام گروسی که در این دوران سمت سفیر ایران در پاریس را داشت، بنابه دستوراتی که از زمان امیر کبیر به او داده شده بود تا به زمانی که دستورات جدید ناصرالدین شاه برای خرید کشتی به او رسید، به طور مرتب در این باره تحقیق نموده بود و شاید از معدود امرای قاجار بود که در کار خویش کم فروشی نمی کرد و همچنین راجع به ملیتهایی که برای انجام کار بر روی کشتی ایرانی مناسب می باشند تحقیقات زیادی انجام داده بود .
قیمتی که وی برای کشتیهای ساخت بریتانیا به دربار ایران داده بود به ازای هر کشتی 600 تنی مبلغ 55 هزار تومان به پول آن زمان. با تمام این تفاصیل زمانی که ناصرالدین شاه با ممانعت های دول مختلف و مامورین آنان در ایران مواجه شدف تصمیم گرفت که امر خرید این دو کشتی را محرمانه انجام دهد و برای این ماموریت مخبرالدوله را به آلمان فرستاد. با این حال لرد کرزن می نویسد:
((... ناصرالدین شاه با اجازه دولت انگلیس تصمیم گرفت، یک ناو جنگی کمتر از هزار تن را تهیه کند و در خلیج فارس قرار بدهد و برای انجام این منظور یکی از پسرهای مخبرالدوله را به آلمان فرستاد و وی یکی کشتی 600 تنی با قوه 450 اسب، به مبلغ 30 هزار لیره از آلمانیها خریداری نمود. ناوبان این کشتی همگی آلمانی هستند و کارگران و عمله از ایرانیان ، عربها و هندیها می باشند... پرسپولیس بیشتر به یک کشتی زیبای مسافری با سالنهای مجللش شبیه است تا به یک کشتی جنگی...)).
و در جای دیگر می گوید:
((... اطاقهای خواب پرسپولیس با تمام لوازم در اختیار چهار افسر آلمانی است ،چه فرمانداران و بزرگان ایران عادت ندارند روی تخت بخوابند و اگر ناچار به گذراندن شب در کشتی باشند، رختخواب آنها را روی کف اطاق کشتی می اندازند .در صورتی که تا صبح از بیم غرق شدن بیدارند و منتظرند هر چه زودتر برسند...)).
با اینکه اکثر مورخان ایران و خارجی ظرفیت پرسپولیس را 600 تن ذکر کرده اند، ولی ناخدا عباس دریا نورد، یکی از کاپیتانهای ایرانی این کشتی در نامه ای ظرفیت آنرا 800 تن دانسته و کشتی مذکور را چنین توصیف می کند:
(((... این کشتی در سال 1884 میلادی در آلمان به طرز بسیار محکم و شکیلی ساخته شده، که دولت ایران آن را خریداری کرد. کشتی علاوه بر سالن فوقانی و اطاقهای زیبا و دستگاه سلطنتی زیرین دارای عکس بسیار بزرگی از ناصرالدین شاه است، این کشتی جنگی نبوده اما دارای سه دستگاه توپ ته پر 70 میلیمتری از کارخانه کروپ و مقداری تفنگ و فشنگ و باروت و غیره است ...)).
پرسپولیس ،پس از ورود به بوشهر تحت نظر حاکم شهر شروع به کار کرد و در شش ماه اول حتی یکبار از بندرگاهی که در روز اول در آن لنگرانداخته بود خارج نشد. پس از آن هم چند بار ناخدای آلمانی کشتی را چند متری جلو و عقب برد ،تا از فرسودگی موتورها جلوگیری شود . گرچه هدف اولیه از خرید پرسپولیس، مقابله با قوای دریایی انگلیس و عثمانی در خلیج و حفظ سیادت ایران در آبهای خلیج فارس بود، اما چون برنامه ای برای این کار و سرپرست دریا دیده ای، وجود نداشت این کشتی نتوانست قدم موثری در این راه بردارد. ناخدا عباس دریانورد، در سال 1324 طی نامه ای که مشخصات کشتی در آن ذکر کرده صبحتهای جالبی نیز نموده، که مشخص کننده روحیات آن زمان دریا نوردان دولتی ایران است و می نویسد:
(( ...دولت با عظمت انگلیس را نشناخته اید و الا دولت فخیمه انگلیس که تمامی آبهای کره ارض در تصرف اوست و نیروی دریایش ضرب المثل دنیاست چه اعتنایی به کشتی یک نفر پادشاه ایرانی دارد...))
بعداز چند سال از آغاز به کار پرسپولیس، چون این کار بدون هیچ نقشه ای صحیح انجام شده بود، هزینه گزافی به بودجه مملکت تحمیل می شد و خیلی زود دولت را با مشکلات زیادی روبرو کرد. لرد کرزن در این باره می گوید:
((... بودجه این کشتی سالی 3500 لیره است که دارای وظایف زیر می باشد .
1- حاجیها را به مکه ببرد
2- در عیدها و جشنها باروت مصرف کرده و شب و روز شلیک نماید .
3- فرمانداران دولت شاهنشاهی را از این بندر به آن بندر انتقال داده و گاهی برای والی فارس و قبله عالم خرما بیاورد .
و اتباع ایران در جنوب در همان اولین روزهای عید که صدای توپ این کشتی بلند شد حساب کار خود را کرده و هر چه مامورین عدالتخواه دولت شاهنشاهی تقاضا می نمایند، تادیه می کنند...
و پرسپولیس هم مشغول وظایف قانونی خود بوده و حاجی می برد و می آورد و همچنین خرما، ولی تاکنون یک تیر جنگی هم شلیک نکرده است ...)).
و همانطوریکه مشاهده می شود، تمام سخنان مذکور را به سبیل طنز و سخره نگاشته است و از دیگر برنامه های دولت، نظارت بر صید مروارید در خلیج بود. ولی حاکمان محلی همچون، علیخان حاکم بندر ریگ، که از قصد دولت مرکزی در این باره آگاه شده بودند، به ناخدایان و غواصان دستور داده بودند، با صید صدفهایی که مرواریدی ندارند، در کار دولت مرکزی خرابکاری نمایند، تا دولت بعد از مدتی از این کار منصرف گردید.
زمانی که ناصرالدین شاه متوجه شد بایستی درآمد و بودجه مخصوصی برای کشتی در نظر بگیرد از رجال درباری دریا ندیده، خود دعوت کرد که شورای وزیران را تشکیل بدهند، که تصمیمات این شورای وزیران نیز در نوبه خود بسیار جالب توجه است و نشان از عدم درک آنان نسبت به اصول کار دریا دارد و در نهایت 4 قسم مختلف برای اداره کشتی پیشنهاد گردید، که یکی از دیگری مزخرفتر بوده اند. شاید تنها موردی که در انواع و اقسام این پیشنهادات مشترک بود، لزوم دریافت مالیات از صید مروارید و سایر سفاین ماهیگری که در محدوده جنوب حرکت می کردند، بود. که این پیشنهاد نیز نه از داخل، که از خارج دربار و از سفارت ایران در فرانسه فرستاده شد.
که البته این قسمت چون به نفع دولت بود، بلافاصله اجرا شد و همه ساله از تمام این قسمتها مالیات دریافت می گردید. ولی دریغ از قسمتی که خرج خرید کشتیهای جدید و تهیه ناوگان ملی ایران گردد. و شاید تنها این قسمت بود که با سایر ملل دیگر دریا نورد هماهنگ بود .
اما همانطوری که مشخص است، هر کشتی احتیاج به تعمیرات و مخارج دارد و چون برای تعمیرات پرسپولیس هیچگونه وجهی پیش بینی نشده بود همانند اداره آن که محل مخارج آن معلوم نبود،لذا کشتی بعد از مدتی هر چند یکبار به هندوستان برای تعمیر اعزام میشود ،ولی برای مخارج آن هیچ گونه مساعدتی انجام نمی گیرد. تا جای که بعضی اوقات برای دریافت وجه تعمیر کاران هندی کشتی مذکور مدتی در بمبئی توقیف می گردید.
سرانجام نفرات آلمانی کشتی نیز به نوبه خود جالب توجه است زیرا 4 آلمانی که مامور به خدمت در کشتی بودند، بعد از مدتی متوجه بی سامانی این کشتی و نحوه اداره آن توسط دولت شدند. خود نیز از در بی خیالی وارد شده و شروع به تجارت در بنادر جنوبی نمودند، تا جایی که صدای حکام محلی درآمده و یکی از ایشان تلگرافی به تهران می نویسد:
((... که کاپیتانهای کشتی، بجای خدمت در کشتی در تجارتخانه آلمانی، مشغول بکار شده اند. شوستر افسر دوم، هم چند ماه است که به کشتی نمی رود و اشترس هم همیشه مست می باشد...)).
و تقاضای اخراج آنها را می نماید. ناصرالدین شاه هم که از مخارج 10-12هزار تومانی سالیانه کشتی به تنگ آمده بود، موقعیت را مغتنم شمرده و همگی را اخراج می نماید و این ماجرا مدتی به درازا می کشد، که حاکی از خساست حاکم محلی ،در پرداخت حقوق ذکر شده در قرارداد و همچنین دخالت سفارت آلمان در این قضیه است. { مثل اینکه عدم پرداخت حقوق کامل و بر اساس قوانین در ایران در زمینه دریانوردی از قدیم مرسوم بوده و کار امروز و دیروز نیست!!!}.
فرماندهان و مهندسين كشتي
اما از باب ناخدایان ایرانی ناو پرسپولیس :
بعد از مدتها سکوت کشتی در آبهای جنوبی و عدم حرکت آن سرانجام صدای توپهای کشتی پرسپولیس، در ایام عید در بندر بوشهر طنین انداز شد و با اینکه مخارج زیادی داشت، سرانجام به حرکت دوباره در آمد و برای دوبار نیز در جنگ شرکت نمود، که ازآن جمله شرکت در قشون کشی احمد دریابیگی حاکم بوشهر به بندر لنگه می باشد. با این حال این کشتی، در حدود 11 سال زیر نظر ناخدایان آلمانی در آبهای جنوبی در خدمت ایران بود و بعد از این مدت، بنابه پیشنهاد احمد دریا بیگی و با اجازه، دولت مرکزی زیر نظر ناخدایان بوشهری قرار گرفت و برای مهندسی مکانیک کشتی از هندوستان فردی استخدام شد و وی نیز فردی از دوستان خود را که از کشتیهای انگلیسی اخراج شده بود، به عنوان افسر اول کشتی با خود به پرسپولیس برد و به ترتیب برای اولین بار پای هندی ها به کشتیرانی ایران باز شد و همچون قارچ سمی، از ابتدای آغاز کار صنعت نوین کشتیرانی در ایران به این نهال تازه چسبیدند. {حال از صلاحیت و کاردانی بسیار زیاد آنان، چیزی قابل ذکر نیست که برای خواندگان عزیز پوشیده باشد!}. به ابتکار احمد دریا بیگی حاکم بوشهر، برای افراد این ناو اولین لباس نیروی دریایی ایران نیز تهیه گردید، که الهام گرفته شده از لباس دریانوردان انگلیس بود. بعدها به تدریج سایر نفرات ایرانی ،جایگزین نفرات بیگانه گردیدند که می توان به نامهای زیر اشاره نمود:
- ناخدا رجب افسر اول کشتی - ژرژ سلیم نصرانی معاون دوم کشتی و افسر مکانیک
- ناخدا محمود ناظم افسر دوم - یعقوب نصرانی مکانیک
-ناخدا عبدالعباس - اسماساتور معاون کشتی
- ناخدا محمد - آندروس معاون مکانیک
بعد از ناخدا ابراهیم، که 15 سال فرماندهی کشتی را به عهده داشت، به ترتیب سایر افراد ایرانی فرماندهی کشتی را به عهده داشتند. که می توان به نامبردگان زیر اشاره نمود:
ناخدا عبدالرحمان ، ناخدا محمود ناظم ، ناخدا محمد دباش و ناخدا محمد . حقوق سالانه کارکنان ایرانی که از طرف حاکم بوشهر تعیین شده بود به شرح زیر بود :
- فرمانده 100 تومان
- افسران 50 تومان
- مکانیکها 20 تومان
- حق راهنما از دو ایستگاه بوشهر به داخل بندر برای هر بار عبور 10 تومان
- حقوق ملوانان ماهی 10-15 تومان
که برای آن زمان بسیار مبلغ بالایی بود و جذابیت خاصی برای این شغل ایجاد کرده بود، که با توجه به تورم اگر بخواهیم، این مقدار را به پول امروزی تبدیل نمائیم مبلغی در حدود سالانه، 250 هزار دلار می گردد . آگاهی براین نکته جالب است که هنگام اولین سفر ناخدا ابراهیم از بندر بوشهر یک ناو انگلیس وی را تعقیب کرده ،زیرا باور این موضوع که ناخدای ایرانی بتواند کشتی را به حرکت در بیاورد، برای آنان بسیار عجیب و غیر قابل باور بوده است .
سرانجام كشتي
اما سرانجام کشتی و آخرین سفر آن در زمان احمد شاه قاجار،که ناخدا محمد فرماندهی را بر عهده داشته است ،با دادن دستور غلط باعث شکستن محور پروانه کشتی می گردد و کشتی در آستانه بندر بوشهر متوقف می شود. چند ماه بعد از این حادثه زمانی که کشتی درلنگر بوده، لنگر نیزاز کشتی جدا گردیده و شب هنگام زمانی که ملوانان، سربازان خواب بوده اند، با حرکت آرام امواج به ساحل رفته و به گل می نشیند.
اموال قیمتی کشتی به گمرک بوشهر منتقل شده و مخزن سوخت ومحل ذخیره مواد نفتی نیز برای کشتی مظفری و سایر قایقهای توپدار استفاده می گردد. بعدها اسکلت آنرا نیز به تجار آهن می فروشند، و به این ترتیب اولین ناوگان مدرن ایران در خلیج فارس در زمان قاجار به پایان کار خود می رسد و هیچگاه منظور اصلی امیر کبیر، برای تشکیل ناوگانی متشکل از چندین کشتی ایران در جنوب شکل نمی گیرد که این امر ناشی از سستی پادشاهان قاجار و دسیسه های انگلستان و عوامل آن بوده است .
برگرفته از کتاب ((دریانوردی ایرانیان))
گردآوری:
محمد وافری
محمد کریمی / حسن ایروانی از افسران شرکت ملی نفتکش
پس از مرگ کریمخان زند، که در حقیقت پایان دوره اقتدار سلسله زندیه است تا مدتی ایالات و ولایات ایران دستخوش آشوب و هرج ومرج است. هر منطقه بدست یکی از امرای کوچک اداره می شد طبعا کار تشکیل نیروی دریایی تحت الشعاع زد و خوردهای داخلی قرارگرفته است . آقا محمد خان قاجار رییس ایل قاجار دشمنان خود را یکی پس از دیگری سرکوب می کند . ساختن مناره از سرهای بریده و در آوردن چشم از اهالی یک شهر و ... از اعمال عادی او است، اما موضوع تشکیل نیروی دریایی در شرایطی که همه دنیای متمدن آنروز چشم به خلیج فارس و سواحل جنوبی ایران دوخته است به هیچ وجه مطرح نیست.
پس از این تا دوران فتحعلی شاه هیچ سندی دال بر لزوم فعالیتهای دریایی جز اندکی در حوزه دریای خزر دیده نمی شود، تا اینکه به همین منظور چند تن از صاحبان کشتیهای ترکمن با سفاین خود به بندر گز آمدند تا حسین قلی خان والی استرآباد برادر آقا محمدخان آنها را ببیند و خریداری نماید و آن کشتی ها را پایه نیروی دریایی خود قرار دهد . این نیاز نه از روی درک اهمیت وجود یک نیروی دریایی مقتدر، بلکه جهت کنترل بر ترکمن های در خلیج قره بغاز و کشتی های تجاری آنان که محلی مناسب در مواقع ضروری برای فرار ترکمنان بود، مورد نظر قرار گرفت. .موقعی که حسین قلی خان وارد بندر گز شد یک کشتی بازرگانی هم که از شمال دریای مازندران می آمد، وارد بندر گز گردید و لنگر انداخت . مسافرین کشتی اجازه خواستنند که قدم به خشکی بگذارند و یکی از مسافرین که قدم به خشکی نهاد مردی بود باسم گریبایدف و ...، البته ماجرای گریبایدف خارج از بحث ماست.
آغاز سلطنت فتحعلیشاه ،در اوایل سال ( 1213ه-1797-م) همزمان با تسلط نیروهای استثمار گر انگلیس بر هندوستان بود . در همین زمان دولت فرانسه نیز دست اندازی به شرق را آغاز کرده و برای غلبه بر انگلیس قصد همکاری با ایران را داشت . البته علیرغم این سیاست دولت فرانسه در همین دوره اولین قرارداد استعماری – سیاسی توسط کاپیتان سرجان ملکم انگلیسی که در آن وقت وزیر هندوستان بود و با بودجه هنگفتی که ملکم هزینه نمود، با دولت فتحعلیشاه منعقد شد .
تا قبل از این معاهده ، انگلیسیها در خلیج فارس دارای هیچگونه حقوق و امتیاز سیاسی یا نظامی نبودند، ولی سرجان ملکم توانست با تردستی امتیازات مهمی را که در ظاهر بسیار ساده بود و تنها عنوان (( تعمیر کشتی )) داشت به نفع انگلستان بدولت ایران تحمیل کند.
اولین قرارداد سیاسی ایران و انگلیس که نقطه عطفی در تاریخ خلیج فارس بشمار می رود پس از حمد و تمجید از پروردگار و مدح ائمه اطهار و استشهاد چند آیه قرآن ، ذکر اوصاف پادشاه و صدر اعظم و تمجید از سرجان ملکم و ثنای پادشاه انگلیس و فرمانروای هندوستان، در پنج ماده تنظیم میشود و به امضای حاج محمد ابراهیم خان صدر اعظم و کاپیتان سرجان ملکم رسید که آغازی دردناک برای دست یازیدن استعمار به این منطقه مهم شده و تا بحال این نیت ادامه داشته است .
مفاد بسیار خفت باری در این معاهده عمدتا دریایی بچشم می خورد که از حوصله طرح در این فصلنامه خارج است، تنها به این نکته اشاره می کنیم که علاوه بر آنکه این معاهده دولت ایران را از ارتباط با دولت فرانسه باز می دارد، دست انگلیس برای هر گونه استقرار کشتی ، ساخت و ساز در بنادر، خرید فروش ملک در بنادر و شهرستانهای ایران بر طبق سلیقه انگلیسیها و ایجاد پایگاه در خلیج فارس باز نگاه می داشته است .
البته گفتنی است که انگلیسیها نه تنها به هیچ یک از اندک تعهدات خود عمل نکرده بلکه هنوز مرکب عهد نامه فوق خشک نشده بود ، که ایران را در برابر دشمن نیرومندی چون روسیه تنها گذاشتند و در مقابل به دشمنی که با ایران در حال جنگ بود مساعدت کردند در نتیجه قرارداد شوم گلستان 1228 به ایران تحمیل شد .
باید دانست که گسترش نفوذ انگلیس در ایران و خلیج فارس فارس به همین جا خاتمه نمی پذیرد، بلکه بار دیگر با دادن رشوه های بیشتر قرارداد دیگری را به ایران تحمیل کرده که مواد 7 و 9 آن مربوط به امور دریایی و دریانوردی در خلیج فارس بوده، اما فصل هفتم آن بسیار خواندنی و در رابطه با نیروی دریایی ایران و ساختن کشتی چنین است :
(( فصل هفتم - در صورتی که در سواحل دریای قلزم چوب و اسباب مهیا شود و شاهنشاه ایران خواهش فرماید، که در حوزه های بحر مزبور کشتی های جنگی بسازند، پادشاه ذیجاه انگلستان اجازت به معظم له داده و عملجات کشتی ساز و غیره از دارلسطنه لندن و هم از بمبی عطا فرمایند، که به خدمت شاهنشاه ایران و به خدمت مرجوعه مامور شوند و مواجب و اخراجات آن با سرکار پادشاه جمجاه ایران باشد و موافق قراری که با ایلچی دولت بهیه انگلیس داده خواهد شد )).
ذکر این نکته ضروری است، که بندهای این معاهده تنها دست انگلستان را برای جلوگیری از نفوذ روسیه به خلیج فارس باز گذاشته است و اگر چه در جای جای این معاهدات دولتها به حمایت از کشتی های یکدیگر متعهد شده اند، ولی واقعیت این است که تا دو دهه بعد از آن تاریخ ایران، براساس اسنادی همچون نامه مبسوط فریدون میرزا حکمران فارس به صدر اعظم وقت، گله از نداشتن یک بغله و یا ماشویه در عمان نموده و دخالتهای انگلستان در خارک را نتیجه نبود قوای بحریه و دریایی دانسته است.
اما مفاد این فصل نیز نه تنها به مورد عمل در نیامد، بلکه در عهد نامه دیگری که دو سال بعد باز به همان اساس بین ایران و انگلیس انعقاد یافت، از این ماده دیگر ذکری به میان نیامد از این پس رفته رفته زمام اختیار خلیج فارس و دریای مکران به دست انگلیسیها افتاد، زیرا در خلال سلطنت فتحعلیشاه، فرزند و ولیعهد او عباس میرزا که با آگاهی به فنون نظامی ارزش و اهمیت کشتی جنگی را کاملاً درک کرده بود، به فکر تهیه و تدارک یک ناوگان ایرانی افتاد. ولی با توجه به قراردادهای ایران و انگلستان طبعاً این کشتی ها باید از انگلیس تهیه می شد و عباس میرزا اعتقاد داشت فن کشتی سازی و یا کشتیرانی را به ملل دیگر مخصوصا به ایرانیان نخواهند آموخت، جمیز موریه در سفر نامه اول خود این چنین می نویسد :
((... هنگامی که به میرزای بزرگ - قائم مقام- پیشنهاد کردم ،که از انگلیس کتاب و یا هر چیز دیگری که مفید واقع شود و در رفع نواقص منظورهای ایشان کمکی باشد بخواهد. میرزای بزرگ گفت: که هیچ چیز بالاتر موجب خشنودی نایب السطنه او نخواهد بود، لیکن یک چیز که انگلیس از آموختن آن به ما مضایقه دارد، چنانچه به سایرین هم مضایقه کرده و آن فن کشتی سازی است ...)).
در خلال این اخبار دولت انگلستان ،با انعقاد قراردادهایی با شیوخ خلیج فارس و بستن معاهداتی در باره منع برده فروشی و نیز به وسیله اجرای نقشه برداری خلیج فارس و تعیین عمال و احداث چراغهای راهنما و برقراری ارتباط تلگرافی، حق نظارت کامل بر خلیج فارس و کلیه کشتیهایی را که در خلیج فارس را رفت و آمد می کردند ،توانست بدست بیاورد. از این پس رفته رفته، زمام اختیار خلیج فارس و دریای مکران به دست انگلستان افتاد.
در زمان ناصرالدبن شاه و بعد از جنگهای ایران و روسیه، به واسطه نزدیکی پایتخت به دریای خزر و تفوق نیروی دریایی روسیه، در این قسمت احساس نیاز برای یک نیروی دریایی قوی به وجود آمد و این امر توسط بانی اصلاحات مدرن ایران، امیر کبیر پیگیری شد. شخص امیر کبیر به لزوم ایجاد یک نیروی دریایی در خلیج فارس برای مبارزه با استعمار پیر نیز آگاه بود. دکتر فریدون آدمیت در همین باره ذکر
می نماید که :
((... جریانها و گزارش وقایع خلیح فارس نشان داده، که استدلالات و پافشاری امیر چقدر درست بوده است . زیرا چندی بعد با استیلای کامل انگلیس بر خلیج فارس بازرگانی ایران فلج شد و کشتیهای تجاری ایران به بهانه بازرسی به بنادر هندوستان منتقل شده و ماه ها در آنجا معطل می شدند و این امر باعث ورشگستگی بسیاری از تجار ایرانی شد و به تدریج کشتیهای تجاری شروع به استفاده از پرچم انگلستان نمودند...))
موضوع دیگری که گاه و بیگاه موجب ناراحتی امیر می شد، به رخ کشیدن نداشتن قوای دریایی در خلیج فارس توسط سفیر انگلستان بود. چنانکه در نامه ای به امیر کبیر می نویسد:
((... از آن جناب مجدداً سوال می نماید که اگر دولت روم که جهاز جنگی دارد، از بدر رفتن(دادن) این امتیازی که دولت انگلیس حالا از این دولت خواهش کرده است، نتیجه بد فهمیده است ؟
پس چگونه است که دولت ایران که هیچگونه اسباب بحری ندارد، ضرر از پذیرفتن این تکلیف ببرند؟...))
امیر اینگونه تفاخر فروشیهای بیگانگان را بر نمی کشید و بنابراین به مامور استخدام معلم در اروپا دستور داد که با هر دولتی که صلاح می داند وارد گفتگو شده و دو کشتی بخار که در خلیج فارس تحویل شوند، خریداری نمایند. در ثانی دستور خرید کشتی سوم نیزبه همین شخص داده شد.
اما با قتل امیر و ناتمام ماندن بسیاری از اقدامات وی ،این امر نیز ناتمام ماند با این حال این نیاز روز به روز بیشتر می گردید و با گزارشهایی که مامورین دولت از نواحی جنوبی به پایتخت می فرستادند، بیشتر و بیشتر احساس می گردید. به طور مثال فریدون میرزا حکمران فارس به صدر اعظم وقت می نویسد:
((... که جناب حاجی سلمه اله تعالی، در باب جزیره خارک و اختلال انگلیس و تفضیل حالات ... اگر از جزیره خارک بگذرند، یک وقتی می شود از بندر بوشهر و یا سایر بنادر حضرات انگلیس بیرون می آیند و همین که در خشکی راه پیدا کردند، مامن می سازند و اهل فارس را به ندادن تیول و مالیات تطمیع می کنند...
اگر بخواهند، امر بنادر درست مضبوط شود کل دولتها کشتی جنگی دارند، حتی امام مسقط و محمد علی پاشا. شما یک بغله و ماشویه در عمان ندارید، اسمش بحر العجم است ولیکن به هیچ وجه به شما مدخلیت ندارد. پارسال دو سه کشتی خوب می فروختند، به شما نوشتم، جواب غریب نوشتید. من هم سکوت کردم، امسال یک کشتی بسیار خوب که 24 توپ داشت ،به هفت هزار تومان می فروختند باز به شما نوشتم، جواب نیامد. این قسمت ها به حرف و امر مضبوط نمی شود، باید ایستادگی در کار کرد و پول خرج نمود و به خادم مرحمت و به خائن سیاست فرمود، تا امر مضبوط شود و الا حرف زدن وپیش نرفتن حاصلی ندارد...)).
و یا در نامه هایی که امرای مختلف می نویسند، پادشاه را به سبب نداشتن کشتی از دخالت در امور بحرین باز می دارند و یا در سند دیگری که از سرکشی شیخ بحرین دخالت کشتیهای انگلیسی است، باز هم نداشتن کشتی مناسب مانع اعمال حق مالکیت ایران بر بحرین می شود و قس علیهذا .
این عوامل باعث گردید، که دولت به فکر تهیه کشتی و کوتاه کردن دست انگلیسی ها بیفتد وبه این منظور به سفرای خود در لندن و استانبول دستور تحقیق را در مورد خرید و قیمت کشتی صادر کند، ولی به هر حال این طرح به مرحله عمل در نیامد. لرد کرزن در این باره می نویسد:
((... در سال 1865 پادشاه ایران به این خیال افتاد که یک دسته کشتی جنگی در خلیج فارس داشته باشد، که عبارت باشد از دوسه کشتی بخار و کارگران عرب و هندی و به ریاست یک افسر دریایی انگلیسی ، ولی دولت انگلیس از اجابت این امر سر زد.
زیرا می دانست مقصود اصلی از این کار دست اندازی به جزایر و صید گاههای مروارید بحرین در خلیج فارس است...)).
یا ماژور ژنرال سرهنری راولینسن در کتاب خود می گوید:
((... ما شاه ایران را به این امر تشویق نکردیم، زیرا می دانستیم نقشه های جاه طلبانه برای جزایر بحرین و سایر ولایات مستقل عربستان دارد، که ما با آنها هم عهدنامه های دوستی بسته بودیم و پیش بینی می کردیم، که وجود قوه قهریه ایران در دریایی که تا آن زمان کشتی های چندین دولت رقیب یکدیگر ،در آن آمد و شد دارند بیشتر باعث زحمت است تا انتظام ...))
ناصرالدین شاه در سال 1865 این پیشنهاد را به انگلستان کرد، ولی همان طوری که ذکر شد انگلیس از این امر ممانعت می نمود و پادشاه هوس باز قاجار این امر را نیز به فراموشی سپرد، تا حدود 15 سال بعد که به فکر وصول گمرک از جنوب و خطوط ساحلی افتاد و به لزوم کشتی جنگی در منطقه پی برد، به این واسطه با یکی از کمپانیهای آلمانی قراردادی برای خرید دو کشتی منعقد نمود، یکی از کشتیهای مذکور موسوم به پرسپولیس با حدود 600 تن ظرفیت، 450 اسب قوه بود و چهار لوله توپ کروپ داشت و در سال 1885 وارد بوشهر گردید و کشتی دیگر موسوم به شوش به صورت قطعات منفصله به خرمشهر فرستاده شد و در آنجا سوار و به کار انداخته شد.
پرسپولیس مامور مراقبت بنادر خلیح فارس گردید و شوش برای حمل و نقل مسافر و مال التجاره بر روی رود کارون به کار افتاد و تحت دستور حاکم خوزستان مشغول بکار شد. در واقع تذکرات مکرری که امرای ساحلی ایران به مرکز می فرستادند و همچنین دخالت و تسلط انگلیس و همچنین ادعای عثمانی و ورود نیروی دریایی این کشور به خلیج فارس یکی دیگر از انگیزه های ایران بود.
در واقع زمانی که والی بغداد از استانبول تقاضای کشتی جنگی نمود فوراً دو کشتی روانه خلیج فارس شد، ورود این دو کشتی مهمترین انگیزه تهیه کشتی های ایرانی بود . امیر نظام گروسی که در این دوران سمت سفیر ایران در پاریس را داشت، بنابه دستوراتی که از زمان امیر کبیر به او داده شده بود تا به زمانی که دستورات جدید ناصرالدین شاه برای خرید کشتی به او رسید، به طور مرتب در این باره تحقیق نموده بود و شاید از معدود امرای قاجار بود که در کار خویش کم فروشی نمی کرد و همچنین راجع به ملیتهایی که برای انجام کار بر روی کشتی ایرانی مناسب می باشند تحقیقات زیادی انجام داده بود .
قیمتی که وی برای کشتیهای ساخت بریتانیا به دربار ایران داده بود به ازای هر کشتی 600 تنی مبلغ 55 هزار تومان به پول آن زمان. با تمام این تفاصیل زمانی که ناصرالدین شاه با ممانعت های دول مختلف و مامورین آنان در ایران مواجه شدف تصمیم گرفت که امر خرید این دو کشتی را محرمانه انجام دهد و برای این ماموریت مخبرالدوله را به آلمان فرستاد. با این حال لرد کرزن می نویسد:
((... ناصرالدین شاه با اجازه دولت انگلیس تصمیم گرفت، یک ناو جنگی کمتر از هزار تن را تهیه کند و در خلیج فارس قرار بدهد و برای انجام این منظور یکی از پسرهای مخبرالدوله را به آلمان فرستاد و وی یکی کشتی 600 تنی با قوه 450 اسب، به مبلغ 30 هزار لیره از آلمانیها خریداری نمود. ناوبان این کشتی همگی آلمانی هستند و کارگران و عمله از ایرانیان ، عربها و هندیها می باشند... پرسپولیس بیشتر به یک کشتی زیبای مسافری با سالنهای مجللش شبیه است تا به یک کشتی جنگی...)).
و در جای دیگر می گوید:
((... اطاقهای خواب پرسپولیس با تمام لوازم در اختیار چهار افسر آلمانی است ،چه فرمانداران و بزرگان ایران عادت ندارند روی تخت بخوابند و اگر ناچار به گذراندن شب در کشتی باشند، رختخواب آنها را روی کف اطاق کشتی می اندازند .در صورتی که تا صبح از بیم غرق شدن بیدارند و منتظرند هر چه زودتر برسند...)).
با اینکه اکثر مورخان ایران و خارجی ظرفیت پرسپولیس را 600 تن ذکر کرده اند، ولی ناخدا عباس دریا نورد، یکی از کاپیتانهای ایرانی این کشتی در نامه ای ظرفیت آنرا 800 تن دانسته و کشتی مذکور را چنین توصیف می کند:
(((... این کشتی در سال 1884 میلادی در آلمان به طرز بسیار محکم و شکیلی ساخته شده، که دولت ایران آن را خریداری کرد. کشتی علاوه بر سالن فوقانی و اطاقهای زیبا و دستگاه سلطنتی زیرین دارای عکس بسیار بزرگی از ناصرالدین شاه است، این کشتی جنگی نبوده اما دارای سه دستگاه توپ ته پر 70 میلیمتری از کارخانه کروپ و مقداری تفنگ و فشنگ و باروت و غیره است ...)).
پرسپولیس ،پس از ورود به بوشهر تحت نظر حاکم شهر شروع به کار کرد و در شش ماه اول حتی یکبار از بندرگاهی که در روز اول در آن لنگرانداخته بود خارج نشد. پس از آن هم چند بار ناخدای آلمانی کشتی را چند متری جلو و عقب برد ،تا از فرسودگی موتورها جلوگیری شود . گرچه هدف اولیه از خرید پرسپولیس، مقابله با قوای دریایی انگلیس و عثمانی در خلیج و حفظ سیادت ایران در آبهای خلیج فارس بود، اما چون برنامه ای برای این کار و سرپرست دریا دیده ای، وجود نداشت این کشتی نتوانست قدم موثری در این راه بردارد. ناخدا عباس دریانورد، در سال 1324 طی نامه ای که مشخصات کشتی در آن ذکر کرده صبحتهای جالبی نیز نموده، که مشخص کننده روحیات آن زمان دریا نوردان دولتی ایران است و می نویسد:
(( ...دولت با عظمت انگلیس را نشناخته اید و الا دولت فخیمه انگلیس که تمامی آبهای کره ارض در تصرف اوست و نیروی دریایش ضرب المثل دنیاست چه اعتنایی به کشتی یک نفر پادشاه ایرانی دارد...))
بعداز چند سال از آغاز به کار پرسپولیس، چون این کار بدون هیچ نقشه ای صحیح انجام شده بود، هزینه گزافی به بودجه مملکت تحمیل می شد و خیلی زود دولت را با مشکلات زیادی روبرو کرد. لرد کرزن در این باره می گوید:
((... بودجه این کشتی سالی 3500 لیره است که دارای وظایف زیر می باشد .
1- حاجیها را به مکه ببرد
2- در عیدها و جشنها باروت مصرف کرده و شب و روز شلیک نماید .
3- فرمانداران دولت شاهنشاهی را از این بندر به آن بندر انتقال داده و گاهی برای والی فارس و قبله عالم خرما بیاورد .
و اتباع ایران در جنوب در همان اولین روزهای عید که صدای توپ این کشتی بلند شد حساب کار خود را کرده و هر چه مامورین عدالتخواه دولت شاهنشاهی تقاضا می نمایند، تادیه می کنند...
و پرسپولیس هم مشغول وظایف قانونی خود بوده و حاجی می برد و می آورد و همچنین خرما، ولی تاکنون یک تیر جنگی هم شلیک نکرده است ...)).
و همانطوریکه مشاهده می شود، تمام سخنان مذکور را به سبیل طنز و سخره نگاشته است و از دیگر برنامه های دولت، نظارت بر صید مروارید در خلیج بود. ولی حاکمان محلی همچون، علیخان حاکم بندر ریگ، که از قصد دولت مرکزی در این باره آگاه شده بودند، به ناخدایان و غواصان دستور داده بودند، با صید صدفهایی که مرواریدی ندارند، در کار دولت مرکزی خرابکاری نمایند، تا دولت بعد از مدتی از این کار منصرف گردید.
زمانی که ناصرالدین شاه متوجه شد بایستی درآمد و بودجه مخصوصی برای کشتی در نظر بگیرد از رجال درباری دریا ندیده، خود دعوت کرد که شورای وزیران را تشکیل بدهند، که تصمیمات این شورای وزیران نیز در نوبه خود بسیار جالب توجه است و نشان از عدم درک آنان نسبت به اصول کار دریا دارد و در نهایت 4 قسم مختلف برای اداره کشتی پیشنهاد گردید، که یکی از دیگری مزخرفتر بوده اند. شاید تنها موردی که در انواع و اقسام این پیشنهادات مشترک بود، لزوم دریافت مالیات از صید مروارید و سایر سفاین ماهیگری که در محدوده جنوب حرکت می کردند، بود. که این پیشنهاد نیز نه از داخل، که از خارج دربار و از سفارت ایران در فرانسه فرستاده شد.
که البته این قسمت چون به نفع دولت بود، بلافاصله اجرا شد و همه ساله از تمام این قسمتها مالیات دریافت می گردید. ولی دریغ از قسمتی که خرج خرید کشتیهای جدید و تهیه ناوگان ملی ایران گردد. و شاید تنها این قسمت بود که با سایر ملل دیگر دریا نورد هماهنگ بود .
اما همانطوری که مشخص است، هر کشتی احتیاج به تعمیرات و مخارج دارد و چون برای تعمیرات پرسپولیس هیچگونه وجهی پیش بینی نشده بود همانند اداره آن که محل مخارج آن معلوم نبود،لذا کشتی بعد از مدتی هر چند یکبار به هندوستان برای تعمیر اعزام میشود ،ولی برای مخارج آن هیچ گونه مساعدتی انجام نمی گیرد. تا جای که بعضی اوقات برای دریافت وجه تعمیر کاران هندی کشتی مذکور مدتی در بمبئی توقیف می گردید.
سرانجام نفرات آلمانی کشتی نیز به نوبه خود جالب توجه است زیرا 4 آلمانی که مامور به خدمت در کشتی بودند، بعد از مدتی متوجه بی سامانی این کشتی و نحوه اداره آن توسط دولت شدند. خود نیز از در بی خیالی وارد شده و شروع به تجارت در بنادر جنوبی نمودند، تا جایی که صدای حکام محلی درآمده و یکی از ایشان تلگرافی به تهران می نویسد:
((... که کاپیتانهای کشتی، بجای خدمت در کشتی در تجارتخانه آلمانی، مشغول بکار شده اند. شوستر افسر دوم، هم چند ماه است که به کشتی نمی رود و اشترس هم همیشه مست می باشد...)).
و تقاضای اخراج آنها را می نماید. ناصرالدین شاه هم که از مخارج 10-12هزار تومانی سالیانه کشتی به تنگ آمده بود، موقعیت را مغتنم شمرده و همگی را اخراج می نماید و این ماجرا مدتی به درازا می کشد، که حاکی از خساست حاکم محلی ،در پرداخت حقوق ذکر شده در قرارداد و همچنین دخالت سفارت آلمان در این قضیه است. { مثل اینکه عدم پرداخت حقوق کامل و بر اساس قوانین در ایران در زمینه دریانوردی از قدیم مرسوم بوده و کار امروز و دیروز نیست!!!}.
فرماندهان و مهندسين كشتي
اما از باب ناخدایان ایرانی ناو پرسپولیس :
بعد از مدتها سکوت کشتی در آبهای جنوبی و عدم حرکت آن سرانجام صدای توپهای کشتی پرسپولیس، در ایام عید در بندر بوشهر طنین انداز شد و با اینکه مخارج زیادی داشت، سرانجام به حرکت دوباره در آمد و برای دوبار نیز در جنگ شرکت نمود، که ازآن جمله شرکت در قشون کشی احمد دریابیگی حاکم بوشهر به بندر لنگه می باشد. با این حال این کشتی، در حدود 11 سال زیر نظر ناخدایان آلمانی در آبهای جنوبی در خدمت ایران بود و بعد از این مدت، بنابه پیشنهاد احمد دریا بیگی و با اجازه، دولت مرکزی زیر نظر ناخدایان بوشهری قرار گرفت و برای مهندسی مکانیک کشتی از هندوستان فردی استخدام شد و وی نیز فردی از دوستان خود را که از کشتیهای انگلیسی اخراج شده بود، به عنوان افسر اول کشتی با خود به پرسپولیس برد و به ترتیب برای اولین بار پای هندی ها به کشتیرانی ایران باز شد و همچون قارچ سمی، از ابتدای آغاز کار صنعت نوین کشتیرانی در ایران به این نهال تازه چسبیدند. {حال از صلاحیت و کاردانی بسیار زیاد آنان، چیزی قابل ذکر نیست که برای خواندگان عزیز پوشیده باشد!}. به ابتکار احمد دریا بیگی حاکم بوشهر، برای افراد این ناو اولین لباس نیروی دریایی ایران نیز تهیه گردید، که الهام گرفته شده از لباس دریانوردان انگلیس بود. بعدها به تدریج سایر نفرات ایرانی ،جایگزین نفرات بیگانه گردیدند که می توان به نامهای زیر اشاره نمود:
- ناخدا رجب افسر اول کشتی - ژرژ سلیم نصرانی معاون دوم کشتی و افسر مکانیک
- ناخدا محمود ناظم افسر دوم - یعقوب نصرانی مکانیک
-ناخدا عبدالعباس - اسماساتور معاون کشتی
- ناخدا محمد - آندروس معاون مکانیک
بعد از ناخدا ابراهیم، که 15 سال فرماندهی کشتی را به عهده داشت، به ترتیب سایر افراد ایرانی فرماندهی کشتی را به عهده داشتند. که می توان به نامبردگان زیر اشاره نمود:
ناخدا عبدالرحمان ، ناخدا محمود ناظم ، ناخدا محمد دباش و ناخدا محمد . حقوق سالانه کارکنان ایرانی که از طرف حاکم بوشهر تعیین شده بود به شرح زیر بود :
- فرمانده 100 تومان
- افسران 50 تومان
- مکانیکها 20 تومان
- حق راهنما از دو ایستگاه بوشهر به داخل بندر برای هر بار عبور 10 تومان
- حقوق ملوانان ماهی 10-15 تومان
که برای آن زمان بسیار مبلغ بالایی بود و جذابیت خاصی برای این شغل ایجاد کرده بود، که با توجه به تورم اگر بخواهیم، این مقدار را به پول امروزی تبدیل نمائیم مبلغی در حدود سالانه، 250 هزار دلار می گردد . آگاهی براین نکته جالب است که هنگام اولین سفر ناخدا ابراهیم از بندر بوشهر یک ناو انگلیس وی را تعقیب کرده ،زیرا باور این موضوع که ناخدای ایرانی بتواند کشتی را به حرکت در بیاورد، برای آنان بسیار عجیب و غیر قابل باور بوده است .
سرانجام كشتي
اما سرانجام کشتی و آخرین سفر آن در زمان احمد شاه قاجار،که ناخدا محمد فرماندهی را بر عهده داشته است ،با دادن دستور غلط باعث شکستن محور پروانه کشتی می گردد و کشتی در آستانه بندر بوشهر متوقف می شود. چند ماه بعد از این حادثه زمانی که کشتی درلنگر بوده، لنگر نیزاز کشتی جدا گردیده و شب هنگام زمانی که ملوانان، سربازان خواب بوده اند، با حرکت آرام امواج به ساحل رفته و به گل می نشیند.
اموال قیمتی کشتی به گمرک بوشهر منتقل شده و مخزن سوخت ومحل ذخیره مواد نفتی نیز برای کشتی مظفری و سایر قایقهای توپدار استفاده می گردد. بعدها اسکلت آنرا نیز به تجار آهن می فروشند، و به این ترتیب اولین ناوگان مدرن ایران در خلیج فارس در زمان قاجار به پایان کار خود می رسد و هیچگاه منظور اصلی امیر کبیر، برای تشکیل ناوگانی متشکل از چندین کشتی ایران در جنوب شکل نمی گیرد که این امر ناشی از سستی پادشاهان قاجار و دسیسه های انگلستان و عوامل آن بوده است .
برگرفته از کتاب ((دریانوردی ایرانیان))
گردآوری:
محمد وافری
محمد کریمی / حسن ایروانی از افسران شرکت ملی نفتکش
0 Comments:
Post a Comment
<< Home